هوش مصنوعی: این متن بیانگر درد و غم عشق ناکام و فراق است. شاعر از عشقی سخن می‌گوید که از دلش بیرون نمی‌رود و با وجود تمام رنج‌ها، همچنان پایبند آن است. او از بی‌چارگی خود در برابر این عشق و ناتوانی در فراموشی آن می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۶۷

هیچم غم تو از دل پر خون نمی رود
سودای لیلی از دل مجنون نمی رود

مهرت ز سینه تا نفسی خوش برآیدم
بسیار جهد کردم و بیرون نمی رود

افسانه ها که بر سر دل می کنم ولیک
دردی ست در دلم که به افسون نمی رود

از چشمه های چشم من اندر فراق تو
شب نیست تا به روز که جیحون نمی رود

در محنت فراق تو هم چاره ای به صبر
می رفت پیش ازین ولی اکنون نمی رود

هرچ از تو بر سرم برود تن بداده ام
خاطر به جور با تو دگرگون نمی رود

هم زاریی به حق بر و عجزی نزاریا
با روزگار زور مکن چون نمی رود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.