هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد و رنج عاشقی است که از هجران محبوبش رنج می‌برد. شاعر با بیان احساسات عمیق خود، از زیبایی‌های معشوق و تأثیر آن بر جانش سخن می‌گوید و اعلام می‌کند که حتی در مقابل وسوسه‌های دیگر، عشق او را برمی‌گزیند. همچنین، شاعر به سرنوشت محتوم خود در عشق اشاره می‌کند و از شدت عشق و ایثار خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۴۹۷

خوش وقتِ کسی کو را محبوب قرین باشد
ما را بکشد باری گر هجر چنین باشد

مسکین چه کند عاشق جز دردِ دل و زاری
از دوست جدا افتد ناچار حزین باشد

ای دوست بیا بنگر تا چون منِ دل خسته
در عشقِ کسی هرگز سوزان تر ازین باشد

بر جانِ من از غمزه تا تیر روان کردی
ابرویِ کمانت را پیوسته کمین باشد

از زلفِ تو یک حلقه وز چشمِ تو یک غمزه
بر هر دو جهان ما را والله که گزین باشد

گر باز کشند از هم گیسوچۀ مفتولت
در هر شکن از چینش سد نافۀ چین باشد

من هیچ نمی گفتم گو مدّعی م بنگر
تا خوب تر از رویت بر پشتِ زمین باشد

از رویِ تو نشکیبم گر حور و پری یابم
بر کویِ تو نگزینم گر خلدِ برین باشد

فرهاد چنان شوری در داد به شیرینی
دانم که سرانجامم در عشق همین باشد

از خونِ نزاری بین خاکِ درت آغشته
تا روزِ ابد زین خون آن خاک عجین باشد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.