هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که همه چیز را در وجود او می‌بیند. او از وفاداری خود می‌گوید و درد فراق را توصیف می‌کند. همچنین، از سرزنش‌های دیگران به دلیل عشقش شکایت دارد و معتقد است که عذاب عاشقان نیز مصلحتی دارد. در نهایت، او همه چیز را از معشوق می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کار رفته در متن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۵۹

بس است مونسِ جانم خیالِ طلعتِ دوست
که قانعم به خیالش ببین که رخ چه نکوست

به هر چه در نگرم رویِ دوست می‌بینم
مگر به دیده درون است بل که دیده خود اوست

نسیمِ دوست رساند به من صبا هر شب
حیاتِ جانم از آن خوش نسیمِ عنبر بوست

دلم ز شوقِ تو یک تاست در وفاداری
ولیک قامتم از محنتِ فراق دو توست

به گل نگه نکند باز بلبلِ عاشق
ز پرده گر به در آید بتم چو غنچه ز پوست

چرا زخویِ بدش سرزنش کنند مرا
بتی بدان همه خوبی چه باشد ار بدخوست

عذابِ شیفتگان نیز مصلحت بین است
که بی غرض نبود سرزنش ز دشمن و دوست

به هیچ وجه ندارم سرِ نصیحتِ خلق
ملامتِ دلِ عشّاق نیز بی‌هده گوست

ز مردمان چه حکایت کنم به نا واجب
که هر چه بر دل و جانِ نزاری است ازوست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.