هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ است که در آن شاعر از ناتوانی در توبه و بازگشت به زندگی عادی سخن میگوید. او با اشاره به مینوشی و مستی، بیان میکند که انسان بودن با توبه سازگار نیست و این بار تنها بر دوش خران قابل حمل است. شاعر از نام و ننگ میگوید و به طوفان بلا اشاره میکند. همچنین، او از عشق و معنویت سخن میگوید و به مسائل فلسفی و اخلاقی میپردازد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۲۴۶
بر یادِ صبوحیانِ سر مست
خواهم سر و پایِ توبه بشکست
ما آدمی ایم و رختِ توبه
باری ست که بر خران توان بست
سرمایۀ پاک باز خمرست
نتوان به قمار شد تهی دست
تو از سرِ نام و ننگ برخیز
طوفانِ بلا و فتنه بنشست
ای خواجه دماغت آسمانی ست
بر مرکزِ دل محیط پیوست
گر بر شکنی زهر دو بینی
چون نقطۀ مرکز آسمان پست
این است مطوبّات اطباق
کس هم چون من این بیان نکرده ست
جور از متعصّبان بی داد
سهل است اگر قیامتی هست
مالک ز پس و صراط در پیش
عذرا ز میانه چون توان جست
کردی چو کمان نزاریا تیر
هفتاد فزوده گیر بر شست
از حال نصیبِ خویش بردار
وز پیش کفافِ نسیه بفرست
هش یار مرو به خاک زنهار
تا برخیزی ز خاک سر مست
خواهم سر و پایِ توبه بشکست
ما آدمی ایم و رختِ توبه
باری ست که بر خران توان بست
سرمایۀ پاک باز خمرست
نتوان به قمار شد تهی دست
تو از سرِ نام و ننگ برخیز
طوفانِ بلا و فتنه بنشست
ای خواجه دماغت آسمانی ست
بر مرکزِ دل محیط پیوست
گر بر شکنی زهر دو بینی
چون نقطۀ مرکز آسمان پست
این است مطوبّات اطباق
کس هم چون من این بیان نکرده ست
جور از متعصّبان بی داد
سهل است اگر قیامتی هست
مالک ز پس و صراط در پیش
عذرا ز میانه چون توان جست
کردی چو کمان نزاریا تیر
هفتاد فزوده گیر بر شست
از حال نصیبِ خویش بردار
وز پیش کفافِ نسیه بفرست
هش یار مرو به خاک زنهار
تا برخیزی ز خاک سر مست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.