هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، به توصیف تأثیر عمیق و دگرگون‌کننده عشق می‌پردازد. شاعر از سوزش و آشوب عشق سخن می‌گوید که او را از خودبیگانه کرده و به شناخت جدیدی از خود رسانده است. عشق در این شعر به عنوان نیرویی ویرانگر و در عین حال سازنده تصویر شده که تمامی تعلقات و خودخواهی‌های شاعر را نابود کرده و او را به وحدت و پیوندی جاودانه رسانده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۴۱

عشقِ تو از در درآمد در میانِ جان نشست
دستِ بی رحمی گشاد و زیرِ پایم کرد پست

جامِ غم در داد و مستم کرد و با دیوانگی
چون بود دیوانه آن گاهی که باشد نیز مست

عشق مردِ پخته خواهد خام بودم من مگر
آتشی زد در وجودم تا ز خام و پخته رست

از خودم بیگانه کرد و با خودم کرد آشنا
لاجرم جستم هم از خویش و هم از بیگانه جست

بی خودم کردند کلّی زان که بودم پیش ازین
خود فریب و خودنمای و خودشناس و خودپرست

نام وننگ وفخروعار و ترّ وخشکم پاک سوخت
آز وحرص وخوب وزشت ونیک وبد برهم شکست

تا چه برقی سوزناک است این که نامش هست عشق
هستِ هستش نیستِ نیست ونیستِ نیستش هستِ هست

عشقِ تو عشق است و آن گه عشق این ها نیزعشق
لذّتِ شکر تواند داشتن هرگز کبست

تا نزاری با تو در پیوست بگسست از جهان
با که بندد عهد چون با عشقِ تو جاوید بست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۲
نظرها و حاشیه ها
علی اکبری
۱۳۹۹/۹/۱۱ ۲۱:۱۶

معنی تا چه برقی سوزناک است ...؟