هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و اشتیاق به وصال معشوق سخن می‌گوید. شاعر از جمال و زیبایی معشوق می‌سراید و از طمع‌های محال و انتظار طولانی برای رسیدن به او می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به حسادت دیگران و نابسامانی‌های ناشی از این عشق دارد. در پایان، شاعر از معشوق می‌خواهد که به او پناه دهد و او را از این حالت نجات بخشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند «حاسدِ بد سگال» یا «رستخیز حیرت» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۲۸

آوازه آن جمال برخاست
ما را طمعِ محال برخاست

از حسنِ جمال او خبر شد
جانم ز پیِ وصال برخاست

در دیده خیالِ وصل بنشست
سودا همه زین خیال برخاست

بنمود جمال و باز پوشید
تا این همه قیل و قال برخاست

غوغایِ قیامتی دگربار
از حاسدِ بد سگال برخاست

ای دوست درآ و فارغم کن
کز خویشتنم ملال برخاست

عمرم ز بس انتظار بگذشت
صبرم ز بس احتمال برخاست

عشق آمد و رستخیز حیرت
از عقل شکسته حال برخاست

پندار نزار یا قیامت
پیش از تو به چند سال برخاست

مردانه ز پیشِ خویش برخیز
اینک حُجُب از جمال برخاست

هرگز نرسد به هیچ مقصد
هر کز قدمِ رجال برخاست

در بادیهء امید باید
تشنه ز لبِ زلال برخاست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.