هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و دوری از معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که این جدایی برای او همچون قیامت است. او از بی‌تابی و ناتوانی در تحمل این دوری سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی پدرش نیز او را به صبر دعوت کرده، اما درد فراق او درمان‌ناپذیر است. شاعر همچنین از بی‌عدالتی روزگار و غربت شکوه می‌کند و تأکید می‌کند که این سفر به اختیار او نبوده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده مانند فراق، درد عشق و ناامیدی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعارات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۸۵

قیامت است سفر کردن از دیار حبیب
مرا همیشه قضا را قیامت است نصیب

به ناز خفته چه داند که دردمند فراق
به شب چه می گذراند علی الخصوص غریب

به قهر می روم و نیست آن مجال که باز
به شهر دوست قدم در نهم ز دست رقیب

پدر به صبر نمودن مبالغت می کرد
که ای پسر بس از این روزگار بی ترتیب

جواب گفتم از این ماجرا بس ای بابا
که درد ما نپذیرد دوا به جهد طبیب

مدار توبه توقع ز من که در مسجد
سماع چنگ تامّل کنم نه وعظ خطیب

به مکتب از چه فرستادی ام نکو ناید
گرفت ناخن چنگی به ضرب چوب ادیب

هنوز بوی محبت زخاکم آید اگر
جدا شود به لحد بند بندم از ترکیب

به اختیار نزاری سفر نکرد آری
ستم غریب نباشد ز روزگار غریب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.