هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دیوانگی ناشی از آن سخن می‌گوید و عقل را در مقابل عشق ناتوان می‌داند. او به عشق به عنوان نور خورشید اشاره می‌کند و بیان می‌کند که عشق واقعی جایگاهی والا دارد و محبت دیگری در کنار آن نمی‌گنجد. شاعر همچنین به داستان‌های عاشقانه‌ی مشهور مانند لیلی و مجنون و یوسف و یعقوب اشاره می‌کند و از رنج‌های عشق و فراق می‌نالد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، اشاره به داستان‌های پیچیده‌ی عاشقانه و استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۴

چو عشق پرده بر افکند و عقل شد محبوب
چه باک که از آن به دیوانگی شدم منسوب

به عشق پرتو خورشید عشق می جویم
وگرنه عقل چه بیند به دیده ی معیوب

قدم چو باز نگیرم همه به دست آرم
علی الخصوص چنین طالب و چنان مطلوب

به صدق دشمن جانیم و در نمی گنجد
محبت دگری با محبت محبوب

هزار سلسله بر هم شکسته ام آخر
که راست طاقت چندین شکایت از رخ خوب

فراق لیلی و بی صبری من مجنون
نسیم یوسف و خرسندی دل یعقوب

نزاریی که به دیوانگی سمر باشد
از او محال بود صابری هم از ایوب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.