هوش مصنوعی: این شعر بیانگر ناامیدی و اندوه شاعر از بی‌وفایی و جفای معشوق است. شاعر از تلاش‌های بی‌ثمر خود برای رسیدن به وصال معشوق می‌گوید و از این که هیچ نوایی از جانب معشوق به او نرسیده است، شکایت می‌کند. او همچنین به بی‌وفایی دنیا و نرسیدن به آرزوهایش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۷۰

بهر درد دل ما از تو دوایی نرسید
سعی بسیار نمودیم، بجایی نرسید

ما اسیران بتو هرگز ننمودیم وفا
که همان لحظه بما از تو جفایی نرسید

قامتم چنگ شد و لطف تو ننواخت مرا
بی نوایی ز تو هرگز بنوایی نرسید

با چنین قامت و بالا نرسیدی بکسی
کز تو بر سینه او تیر بلایی نرسید

دیده، گو: آن بده گلشن امید مرا
کز گل این چمنم بوی وفایی نرسید

حالتی نیست در آنکس، که بجان و دل او
فتنه جلوگر عشوه نمایی نرسید

گر هلالی بوصالت نرسد نیست عجب
هیچ گه منصب شاهی بگدایی نرسید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.