هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از شکست درونی خود و نشستن در خویشتن خویش میگوید، اما تأکید میکند که هرگز از پُلِ ساختهشده از رگهای رنگین نگذشته است. او بهجای عبور از پُل، غرق شده و در حرکت دستان و گامهای معشوق فرو رفته است. شاعر به ذوالاکتاف سلام نمیگوید، بلکه شانهی معشوق را میبوسد تا او از ناهمواریها به دیار پاکی راه یابد، جایی که یکسانی پیروز است. شعر با تکرار بیت اول پایان مییابد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و درونگرایانه است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده مانند «پُلِ ساختهشده از رگهای رنگین» و «ذوالاکتاف» نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی ادبی دارد.
من شکستم در خود
به پشوتن آل بویه
*
من شکستم در خود
من نشستم در خویش
لیک هرگز نگذشتم از
پُل
که ز رَگ های رنگین بسته ست کنون
بر دو سوی رود ِ آسودن
باور کن نگذشتم از پُل
غرق ِ یکباره شدم
من فرو رفتم
در حرکتِ دستان تو
من فرو رفتم
در هر قدمت ، در میدان
من نگفتم به ذوالاکتاف سلام ،
شانه ات بوسیدم
تا تو از این همه ناهمواری
به دیار ِ پاکی راه بری
که در آن یکسانی پیروزست ...
*
من شکستم در خود
من نشستم در خویش ...
*
من شکستم در خود
من نشستم در خویش
لیک هرگز نگذشتم از
پُل
که ز رَگ های رنگین بسته ست کنون
بر دو سوی رود ِ آسودن
باور کن نگذشتم از پُل
غرق ِ یکباره شدم
من فرو رفتم
در حرکتِ دستان تو
من فرو رفتم
در هر قدمت ، در میدان
من نگفتم به ذوالاکتاف سلام ،
شانه ات بوسیدم
تا تو از این همه ناهمواری
به دیار ِ پاکی راه بری
که در آن یکسانی پیروزست ...
*
من شکستم در خود
من نشستم در خویش ...
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:پرنده و طناب ...
گوهر بعدی:سفر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.