هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از خسرو دهلوی، بیانگر درد و رنج عاشقان و دلشدگان است. شاعر از عشق، مستی، وابستگی به معشوق و رهایی از تهمتهای ناروا سخن میگوید. همچنین، تأکید دارد که دلهای بسته به معشوق هرگز به دیگری نمیگراید و عشق حقیقی تنها شایستهٔ اهل آن است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات بهکاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۴۸۸
شب دلشدگان دیده بیدار نبندند
الا که به خون چشم گهربار نبندند
چون من ز دل خویش شوم سوخته، زنهار
این تهمت بیهوده دران یار نبندند
من عاشق و مستم، ره زهدم منمایید
کابریشم طنبور به طومار نبندند
بر من که در توبه ببستند، غمی نیست
باید که روم تا در خمار نبندند
آنان که حق خدمت تو باز شناسند
ناکرده وضو رشته زنار نبندند
پر پیچ و شکسته دل عاشق نبود، زانک
دل کان به تو بندند به گلزار نبندند
خسرو نکند نسبت عشق تو به خود، زانک
شاهی و به فتراک تو مردار نبندند
الا که به خون چشم گهربار نبندند
چون من ز دل خویش شوم سوخته، زنهار
این تهمت بیهوده دران یار نبندند
من عاشق و مستم، ره زهدم منمایید
کابریشم طنبور به طومار نبندند
بر من که در توبه ببستند، غمی نیست
باید که روم تا در خمار نبندند
آنان که حق خدمت تو باز شناسند
ناکرده وضو رشته زنار نبندند
پر پیچ و شکسته دل عاشق نبود، زانک
دل کان به تو بندند به گلزار نبندند
خسرو نکند نسبت عشق تو به خود، زانک
شاهی و به فتراک تو مردار نبندند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.