هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از حافظ، بیانگر تحول روحی شاعر است که پس از تجربه‌های معنوی مانند تکفیر و زنجیر، به عشق الهی و پیر مغان روی می‌آورد. او از لذات دنیوی مانند کوثر و رضوان چشم می‌پوشد و روشن‌بینی و آگاهی از تقدیر را مدیون پرتو روی دوست می‌داند. شعر با ستایش پیر میخانه و خادم درگه پیر به پایان می‌رسد که او را از خودبیخود کرده‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند 'پیر مغان' و 'تکفیر' برای درک نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به می و میخانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

دلجویی پیر

دست آن شیخ ببوسید که تکفیرم کرد
محتسب را بنوازید که زنجیرم کرد

معتکف گشتم از این پس، به در پیر مغان
که به یک جرعه می از هر دو جهان سیرم کرد

آب کوثر نخورم، منّت رضوان نبرم
پرتو روی تو ای دوست، جهانگیرم کرد

دل درویش به دست آر که از سرّ اَلَست
پرده برداشته، آگاه ز تقدیرم کرد

پیر میخانه بنازم که به سر پنجه خویش
فانیم کرده، عدم کرده و تسخیرم کرد

خادم درگه پیرم که ز دلجویی خود
غافل از خویش نمود و زبر و زیرم کرد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:عشق دلدار
گوهر بعدی:عشق چاره‌ساز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.