هوش مصنوعی: این متن به بیان ناتوانی انسان در حل مشکلات دنیوی و وابستگی به قدرت‌های بالاتر می‌پردازد. شاعر از ناتوانی در رفع غم‌ها، وابستگی به دنیا، و بی‌فایده بودن شکایت به دیگران سخن می‌گوید. همچنین، تأکید دارد که برخی مشکلات ذاتی هستند و تغییرناپذیر، مانند بدی بدگهران یا طبیعت عقرب. در نهایت، متن به امیدواری از طریق نور الهی و درک معنوی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از ابیات مانند «زن چه باشد که ازو مرد به فریاد آید؟» ممکن است نیاز به تفسیر داشته باشند تا از سوءبرداشت جلوگیری شود.

غزل شمارهٔ ۶۲۶۳

نیست مقدور علاج غم دنیا کردن
گره از جبهه به ناخن نتوان وا کردن

از ولی نعمت عقبی نتوان رو گرداند
از بصیرت نبود پشت به دنیا کردن

می شود بسته در فیض ز واکردن لب
درد خود عرض نباید به مسیحا کردن

آنقدر از دل صد پاره نمانده است بجا
که به احباب توان رقعه ای انشا کردن

پیش دریای گهرخیز به هر قطره گدا
لب به دریوزه نباید چو صدف وا کردن

عنقریب است که هم پله قارون شده است
خواجه از تکیه به جمعیت دنیا کردن

خامه بیهوده دهد نبض به دستی هر دم
نشود درد سخن به، به مداوا کردن

نیست ممکن به فسون بدگهران نیک شوند
که گره از دم عقرب نتوان وا کردن

زن چه باشد که ازو مرد به فریاد آید؟
شاهد عجز بود شکوه ز دنیا کردن

نور خورشید دهد دیده دل را صائب
گریه چون شمع نهان در دل شبها کردن
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.