هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی بیانگر درد و رنج شاعر است که نمیتواند احساسات و آرزوهایش را به درستی بیان کند. او از نبود محرم راز و درک نشدن توسط دیگران شکایت دارد و از عشق نافرجام و ناامیدی خود میگوید. شاعر از استعارههایی مانند غنچه، گل، و مومیایی برای بیان احساساتش استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و ناامیدی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۵۶۴۹
حال خود چون به تو ای غنچه دهن عرض کنم؟
به زبانی که ندارم چه سخن عرض کنم؟
چون بغیر از تو سخن را نبود دادرسی
سخن خود به که از اهل سخن عرض کنم؟
درد خود را زمسیحا نتوان داشت نهان
سرتویی، درد سر خود به که من عرض کنم؟
سخن بوسه که جنگ است گل پیشرسش
به چه امید من ای غنچه دهن عرض کنم؟
آرزویی که گره در دل گستاخ من است
ادب این است که با تیغ و کفن عرض کنم
مومیایی ز دل سنگ برون می آید
شکوه خود به که ای عهدشکن عرض کنم؟
محرم راز چو در دایره امکان نیست
رخصتم ده که به آن چاه ذقن عرض کنم
گر به طومار شکایت نتوانی پرداخت
آنقدر باش که من یک دو سخن عرض کنم
گل نفس سوخته از شاخ برآید صائب
گر تهیدستی خود را به چمن عرض کنم
به زبانی که ندارم چه سخن عرض کنم؟
چون بغیر از تو سخن را نبود دادرسی
سخن خود به که از اهل سخن عرض کنم؟
درد خود را زمسیحا نتوان داشت نهان
سرتویی، درد سر خود به که من عرض کنم؟
سخن بوسه که جنگ است گل پیشرسش
به چه امید من ای غنچه دهن عرض کنم؟
آرزویی که گره در دل گستاخ من است
ادب این است که با تیغ و کفن عرض کنم
مومیایی ز دل سنگ برون می آید
شکوه خود به که ای عهدشکن عرض کنم؟
محرم راز چو در دایره امکان نیست
رخصتم ده که به آن چاه ذقن عرض کنم
گر به طومار شکایت نتوانی پرداخت
آنقدر باش که من یک دو سخن عرض کنم
گل نفس سوخته از شاخ برآید صائب
گر تهیدستی خود را به چمن عرض کنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.