هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد فراق و جدایی سخن می‌گوید و از عشق و هجران شکایت می‌کند. او از دل شکسته و رنج‌های عاطفی خود می‌گوید و امید به وصال و پایان دردها دارد. همچنین، در ابیاتی به ستایش مخدوم خود، شمس‌الدین، می‌پردازد و قدرت او در شکستن دل‌ها را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و مفاهیم پیچیده‌ی آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۹۹

تا چند از فِراقْ مرا کار بِشْکَنی؟
زاریم نَشْنویّ و مرا زار بِشْکَنی؟

دستم شِکَست دستِ فِراقَت، زِ کار و بار
دانِسْتَمی دِگَر به چه مِقْدار بِشْکَنی

هین شیشه بازِ هَجْر، رَسیدی به سَنْگلاخ
کین شیشه‌‌‌اَم تُنُک شُد، هُش دار بِشْکَنی

زین سَنگْلاخِ هَجْر، سویِ سَبزه زارِ وصل
گَر زوتَرَک نَرانی، ناچار بِشْکَنی

خونَم فَسُرده شُد به دل اَنْدَر چو نارْدانگ
خونَش چُنین دَوَد، چو دلِ نار بِشْکَنی

باری، چو بِشْکَنی دلِ پُرحَسرتِ مرا
در وَصلِ رویِ دِلْبَرِ عَیّار بِشْکَنی

مَخْدوم شَمسِ دین که شَهَنْشاهِ بینشی
کَزْ یک نَظَر دو صد دل و دِلْدار بِشْکَنی

تبریز از تو فَخْر به اینَت مَسَلَّم است
صد تاج را به ریشهٔ دَستار بِشْکَنی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.