هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی بیان می‌شود که از فراق معشوق رنج می‌برد و به زیبایی‌های طبیعت و نشانه‌های معشوق در آن اشاره می‌کند. شاعر از خنده‌های معشوق، گریه‌های خود و تأثیرات عمیق عشق بر وجودش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم انتزاعی و استعاری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۹۶۳

لعل لب او یکدم بر حالم اگر خندد
تا حشر غبار من بر آب‌گهر خندد

بی‌جلوهٔ او تا چند از سیرگل و شبنم
اشکم ز نظر جوشد داغم به جگر خندد

یک خندهٔ او برق بنیاد دو عالم شد
دیگر چه بلا ربزد گر بار دگر خندد

جوش چمن از خجلت در غنچه نفس دزدد
آنجا که ‌گل داغم از آه سحر خندد

یک شبنم از این گلشن بی‌چشم تماشا نیست
چندان‌که حیا بالد سامان نظر خندد

یاد دم شمشیرت هرجا چمن آراید
چون شمع سراپایم یک رفتن سر خندد

افسردگی دل را از آه‌ گشایش‌ کو
سنگ است و همان‌کلفت هرچند شرر خندد

از چرخ کمان پیکر با وهم تسلی شو
کم نیست از این خانه یک حلقهٔ در خندد

آنجا که ز هم ریزد چار آینهٔ امکان
یک جبههٔ تسلیمم صدگل به سپر خندد

از خجلت بیدردی داغ است سراپایم
مژگان به عرق‌گیرم تا دیدهٔ تر خندد

بی‌جلوه او بید‌ل زین باغ چه ‌گل چیند
در کسوت چاک دل چون صبح مگر خندد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.