هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از مفاهیم عمیق عشق الهی، عرفان، و معنویت سخن میگوید. شاعر از عناصری مانند عشق، جادو، قدرت معنوی، و مفاهیم فلسفی استفاده کرده است تا احساسات عمیق خود را بیان کند. در این شعر، مفاهیمی مانند عشق به معشوق، قدرت معنوی، و ارتباط با عالم غیب به تصویر کشیده شدهاند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که برای درک و تجربه کامل آن، نیاز به بلوغ فکری و شناختی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۲۲۳
قرین مَهْ دو مِرّیخند و آن دو چَشمَت ای دِلْکَش
بِدان هاروت و ماروتَت لَجوجان را به بابِل کَش
سُلَیمانا بدان خاتَم که خَتْمِ جُمله خوبانی
همه دیوان و پَریان را به قَهر اَنْدَر سَلاسِل کَش
برایِ جِنّ و انسان را گُشادی گنجِ اِحْسان را
مِثالِ نَحْنُ اَعْطَیْناکَ بر مَحْرومِ سایِل کَش
جَسَد را کُن به جانْ روشن حَسَد را بیخ و بُن بَرکَن
نَظَر را بر مَشارق زَن خِرَد را در مَسایل کَش
چو لَبْ اَلْحَمْد بَرخوانَد دِهَش نُقْل و میِ بیحَد
چو بَرخوانَد وَ لا الضّالین تو او را در دلایل کَش
سویِ تو جانْ چو بِشتابَد دِهَش شمعی که رَهْ یابد
چو خورشیدِ تو را جویَد چو ماهَش در مَنازل کَش
شرابِ کاسِ کیکاوس دِهْ مَخْمورِ عاشق را
دقیقه دانی و فَن را به پیشِ فکرِ عاقل کَش
به اِقْبالِ عِنایاتَت بِکَش جان را و قابل کُن
قَبول و خِلْعَتِ خود را به سویِ نَفْسِ قابل کَش
اسیرِ دَرد و حسرت را بِدِه پیغامِ لاتَاْسَوا
قَتولِ عشقِ حُسنَت را ازین مَقْتَل به قاتل کَش
اگر کافِردل است این تَن شهادت عَرضه کُن بر وِیْ
وَگَر بیحاصل است این جان چه باشد تُش به حاصل کَش
کُنَش زنده وَگَر نَکْنی مَسیحا را تو نایب کُن
تو وَصْلَش دِهْ وَگَر نَدْهی به فَضْلَش سویِ فاضِل کَش
زمین لَرزید ای خاکی چو دید آن قُدس و آن پاکی
اِذا ما زُلْزِلَت بَرخوان نَظَر را در زَلازِل کَش
تمامَش کُن هَلا حالی که شاهِ حالی و قالی
کسی که قول پیش آرَد خَطی بر قول و قایِل کَش
بِدان هاروت و ماروتَت لَجوجان را به بابِل کَش
سُلَیمانا بدان خاتَم که خَتْمِ جُمله خوبانی
همه دیوان و پَریان را به قَهر اَنْدَر سَلاسِل کَش
برایِ جِنّ و انسان را گُشادی گنجِ اِحْسان را
مِثالِ نَحْنُ اَعْطَیْناکَ بر مَحْرومِ سایِل کَش
جَسَد را کُن به جانْ روشن حَسَد را بیخ و بُن بَرکَن
نَظَر را بر مَشارق زَن خِرَد را در مَسایل کَش
چو لَبْ اَلْحَمْد بَرخوانَد دِهَش نُقْل و میِ بیحَد
چو بَرخوانَد وَ لا الضّالین تو او را در دلایل کَش
سویِ تو جانْ چو بِشتابَد دِهَش شمعی که رَهْ یابد
چو خورشیدِ تو را جویَد چو ماهَش در مَنازل کَش
شرابِ کاسِ کیکاوس دِهْ مَخْمورِ عاشق را
دقیقه دانی و فَن را به پیشِ فکرِ عاقل کَش
به اِقْبالِ عِنایاتَت بِکَش جان را و قابل کُن
قَبول و خِلْعَتِ خود را به سویِ نَفْسِ قابل کَش
اسیرِ دَرد و حسرت را بِدِه پیغامِ لاتَاْسَوا
قَتولِ عشقِ حُسنَت را ازین مَقْتَل به قاتل کَش
اگر کافِردل است این تَن شهادت عَرضه کُن بر وِیْ
وَگَر بیحاصل است این جان چه باشد تُش به حاصل کَش
کُنَش زنده وَگَر نَکْنی مَسیحا را تو نایب کُن
تو وَصْلَش دِهْ وَگَر نَدْهی به فَضْلَش سویِ فاضِل کَش
زمین لَرزید ای خاکی چو دید آن قُدس و آن پاکی
اِذا ما زُلْزِلَت بَرخوان نَظَر را در زَلازِل کَش
تمامَش کُن هَلا حالی که شاهِ حالی و قالی
کسی که قول پیش آرَد خَطی بر قول و قایِل کَش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.