هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از بیوفایی و جفای معشوق شکایت میکند. او به یاد میآورد که معشوع وعدههایی داده بود که هرگز عملی نشدند، از جمله اینکه تا قیامت با او خواهد بود، اما اکنون با دیگری است. شاعر همچنین به یاد میآورد که چگونه معشوق او را در شبهای تاریک رها کرد و به دشمنانش نزدیک شد. شاعر با نرمی و عتاب از معشوق میپرسد که آیا این رفتارها را به یاد دارد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عاطفی پیچیده مانند بیوفایی، شکایت و عتاب است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، این مفاهیم نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارند که معمولاً در سنین بالاتر دیده میشود.
غزل شمارهٔ ۱۰۴۰
جَفا از سَر گرفتی یاد میدار
نکردی آنچه گفتی یاد میدار
نگُفتی تا قیامَت با تو جُفتَم؟
کُنون با جورْ جُفتی یاد میدار
مرا بیدار در شبهایِ تاریک
رَها کردیّ و خُفتی یاد میدار
به گوشِ خَصْم میگفتی سُخَنها
مرا دیدی نَهُفتی یاد میدار
نگفتی خار باشم پیشِ دشمن؟
چو گُل با او شِکُفتی یاد میدار
گرفتم دامَنَت از من کَشیدی
چُنین کَردیّ و رفتی یاد میدار
هَمیگویم عِتابی من به نَرمی
تو میگویی بِزَفتی یاد میدار
فُتادی بارها دستَت گرفتم
دِگَرباره بِیُفتی یاد میدار
نکردی آنچه گفتی یاد میدار
نگُفتی تا قیامَت با تو جُفتَم؟
کُنون با جورْ جُفتی یاد میدار
مرا بیدار در شبهایِ تاریک
رَها کردیّ و خُفتی یاد میدار
به گوشِ خَصْم میگفتی سُخَنها
مرا دیدی نَهُفتی یاد میدار
نگفتی خار باشم پیشِ دشمن؟
چو گُل با او شِکُفتی یاد میدار
گرفتم دامَنَت از من کَشیدی
چُنین کَردیّ و رفتی یاد میدار
هَمیگویم عِتابی من به نَرمی
تو میگویی بِزَفتی یاد میدار
فُتادی بارها دستَت گرفتم
دِگَرباره بِیُفتی یاد میدار
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
۱۳۲۲
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.