هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از حال تباه خود و سیاهی دلش میگوید، احساس میکند یوسف روحش در چاه نفسهای شوم گرفتار شده است. او با نگاهی به عمرش، تنها حسرت میبیند و در دل بیقرارش، ناله و سوز و آه موج میزند. راه را دراز و بیزاد و همراه مییابد و تنها امیدش به لطف الهی و کرم پادشاه است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عرفانی و غنایی عمیق است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده مانند «یوسف روح» و «قعر چاه» برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۷۸
حال خود بس تباه میبینم
نامهٔ دل سیاه میبینم
یوسف روح را ز شومی نفس
مانده در قعر چاه میبینم
خط طومار عمر میخوانم
همه واحسرتاه میبینم
در دل بیقرار مینگرم
ناله و سوز و آه میبینم
ره دراز است و دور من خود را
همه بیزاد راه میبینم
پایمردی که دست او گیرد
محض لطف اله میبینم
عذر خواه عبید بیچاره
کرم پادشاه میبینم
نامهٔ دل سیاه میبینم
یوسف روح را ز شومی نفس
مانده در قعر چاه میبینم
خط طومار عمر میخوانم
همه واحسرتاه میبینم
در دل بیقرار مینگرم
ناله و سوز و آه میبینم
ره دراز است و دور من خود را
همه بیزاد راه میبینم
پایمردی که دست او گیرد
محض لطف اله میبینم
عذر خواه عبید بیچاره
کرم پادشاه میبینم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.