هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از عهدشکنی و پیمانشکنی یک فرد صحبت میکند. شاعر بیان میکند که دشمنانش بدگویی میکردند و او به حرفهای آنها گوش میداد. او از عشق و دلتنگی سخن میگوید و اشاره میکند که وقتی خبر جدایی را شنید، آتشی در وجودش افتاد. در نهایت، شاعر از رحمت و صلح با بیچارگان سخن میگوید، اما بخت یارش نبوده و خاطر او از شاعر رنجیده است.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عاطفی و اخلاقی پیچیدهتر است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۶۱
باز ترک عهد و پیمان کرده بود
کشتن ما بر دل آسان کرده بود
دشمنانم بد همی گفتند و او
گوش با گفتار ایشان کرده بود
زلف مشکینش پریشان گشته بود
بس که خاطرها پریشان کرده بود
تا شنیدم آتشی در من فتاد
آنکه بی ما عزم بستان کرده بود
نالهٔ دلسوز ما چون گوش کرد
رحمتی در کار یاران کرده بود
گفت با بیچارگان صلحی کنیم
بخت ما بازش پشیمان کرده بود
خاطرش ناگه برنجید از عبید
بیگناهی کان مسلمان کرده بود
کشتن ما بر دل آسان کرده بود
دشمنانم بد همی گفتند و او
گوش با گفتار ایشان کرده بود
زلف مشکینش پریشان گشته بود
بس که خاطرها پریشان کرده بود
تا شنیدم آتشی در من فتاد
آنکه بی ما عزم بستان کرده بود
نالهٔ دلسوز ما چون گوش کرد
رحمتی در کار یاران کرده بود
گفت با بیچارگان صلحی کنیم
بخت ما بازش پشیمان کرده بود
خاطرش ناگه برنجید از عبید
بیگناهی کان مسلمان کرده بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.