هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و فراق یار می‌گوید و حالات روحی خود را در نبود معشوق توصیف می‌کند. او از خیال وصال، زیبایی‌های معشوق (مانند زلف و خال)، و تأثیرات عشق بر روح و روان خود سخن می‌گوید. همچنین، شاعر به ناامیدی از وصال و گذر عمر در غم و ملال اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و عاطفی عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و گذر عمر در ملال ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۱

ز من مپرس که بر من چه حال میگذرد
چو روز وصل توام در خیال میگذرد

جهان برابر چشمم سیاه میگردد
چو در ضمیر من آن زلف و خال میگذرد

اگر هلاک خودم آرزوست منع مکن
مرا که عمر چنین در ملال میگذرد

خیال مهر تو در چشم هر سهی سرویست
که در حوالیش آب زلال میگذرد

ز بوی زلف توام روح تازه میگردد
سپیده‌دم که نسیم شمال میگذرد

من و وصال تو آن فکر و آرزو هیهات
که بر دماغ چه فکر محال میگذرد

غلام و چاکر روی چو ماه توست عبید
وزین حدیث بسی ماه و سال میگذرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.