هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از فراق یار و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید. او از بی‌صبری و ناامیدی خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که با رفتن یار، چاره‌ساز و دلنواز خود را از دست داده است. شاعر از گریه‌های بی‌امان و غم‌هایش می‌نالد و اشاره می‌کند که تنها خیال یار و یاد او در ذهنش باقی مانده است. او همچنین از بی‌اعتنایی مردم و گذر سریع عمر در غم هجران شکایت دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و غم‌انگیز است که درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناخت ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'سالوس' و 'مجاز' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷

رمید صبر و دل از من چو دلنواز برفت
چه چاره سازم از این پس چو چاره‌ساز برفت

سوار گشته و عمدا گرفته باز به دست
نموده روی به بیچارگان و باز برفت

به گریه چشمهٔ چشم بریخت چندان خون
که کهنه خرقهٔ سالوسم از نماز برفت

جز از خیال قد و زلف یار و قصهٔ شوق
دگر ز خاطرم اندیشهٔ دراز برفت

ز منع خلق از این بیش محترز بودم
کنون حدیث من از حد احتراز برفت

دریغ و درد که در هجر یار و غصهٔ دهر
برفت عمر و حقیقت که بر مجاز برفت

عبید چون جرست ناله سود می‌نکند
چو کاروان جرس جمله بی جواز برفت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.