هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق به معشوق، بی‌اعتنایی به دنیا و تعلقات آن، و ارزش رهایی از توشه‌های مادی سخن می‌گوید. شاعر عشق را بالاتر از هر چیزی می‌داند و معتقد است که نجات انسان در ترک وابستگی‌هاست. همچنین، اشاره‌ای به رندی و بی‌اعتنایی به ظواهر دنیوی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رندی و بی‌اعتنایی به دنیا نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۵

ما را ز شوق یار به غیر التفات نیست
پروای جان خویش و سر کائنات نیست

از پیش یار اگر نفسی دور می‌شوم
هر دم که میزنم ز حساب حیات نیست

در عاشقی خموشی و در هجر صابری
این خود حکایتیست که در ممکنات نیست

رندی گزین که شیوهٔ ناموس و رنگ و بو
غیر از خیال باطل و جز ترهات نیست

بگذار هرچه داری و بگذر که مرد را
جز ترک توشه توشهٔ راه نجات نیست

از خود طلب که هرچه طلب میکنی زیار
در تنگنای کعبه و در سومنات نیست

در یوزه کردم از لب دلدار بوسه‌ای
گفتا برو عبید که وقت زکات نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.