هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عبید زاکانی بیانگر درد و رنج عاشق از عشق نافرجام و جور معشوق است. شاعر از غمزه‌های معشوق، سیب زنخدانش، و دام‌های عشق می‌گوید و اظهار می‌کند که با وجود رنج‌ها، نمی‌تواند از عشق او دست بکشد. در پایان، امید به لطف و کرم معشوق دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به درک ادبیات کلاسیک نیاز دارند.

غزل شمارهٔ ۱

بکشت غمزهٔ آن شوخ بی‌گناه مرا
فکند سیب زنخدان او به چاه مرا

غلام هندوی خالش شدم ندانستم
کاسیر خویش کند زنگی سیاه مرا

دلم بجا و دماغم سلیم بود ولی
ز راه رفتن او دل بشد ز راه مرا

هزار بار فتادم به دام دیده و دل
هنوز هیچ نمیباشد انتباه مرا

ز مهر او نتوانم که روی برتابم
ز خاک گور اگر بردمد گیاه مرا

به جور او چو بمیرم ز نو شوم زنده
اگر به چشم عنایت کند نگاه مرا

عبید از کرم یار بر مدار امید
که لطف شامل او بس امیدگاه مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.