هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد عشق و فراق می‌نویسد و از رنج‌هایی که عشق به او تحمیل کرده است سخن می‌گوید. او از آزادی‌ای که در بند عشق اسیر شده، از ناله‌های بی‌پاسخ و از شب‌های سیاه فراق می‌نالد. همچنین، شاعر به نقش باده و مستی در هوشیاری خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌های غیرمستقیم به مصرف شراب (باده) وجود دارد که مناسب سنین پایین نیست.

غزل شمارهٔ ۴۷

چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما

تا ز بندت شدم آزاد، گرفتار شدم
سخت آزادی ما بند گرفتاری ما

سر ما باد فدای قدم عشق ، که داد
با تو آمیزش ما از همه بیزاری ما

بس که تن خسته و دل زار شد از بار غمت
ترسم آخر که به گوشت نرسد زاری ما

صبح ما شام شد از تیرگی بخت سیاه
آه اگر شب رو زلفت نکند یاری ما

دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم
خواب ما به بود از عالم بیداری ما

بی کسی بین که نکرده‌ست به شبهای فراق
هیچکس غیر غم روی تو غم‌خواری ما

دل و دین تاب و توان رفت و برفتم از دست
بر سر کوی وفا کیست به پاداری ما

گفتم از دست که شد زار دل اهل نظر
زیر لب گفت که از دست دل آزاری ما

هوشم افزود فروغی کرم باده فروش
مستی ما چه بود مایهٔ هشیاری ما
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.