هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و دوری از معشوق مینویسد و بیان میکند که چگونه آرزوی دیدار او جانش را میسوزاند. او از وسواس ذهنی و خیالپردازی درباره معشوق میگوید و ستایشی از محبت و جاذبه او دارد. شاعر همچنین از طبیعت جفاکار معشوق شکایت کرده و امیدوار است که پیامی از سوی دوستان به معشوق برسد. در پایان، او آرزو میکند که بتواند به وطن بازگردد و از اشاراتش بهرهمند شود.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
غزل شمارهٔ ۵۱۹
رساند جان به لبم روزگار فرقت تو
بیا که کشت مرا آرزوی صحبت تو
تو راست دست بر آتش ز دور و نزدیکست
که من به خشک وتر آتش زنم ز فرقت تو
شبی به صفحهٔ دل مینگارم از وسواس
هزار بار به کلک خیال صورت تو
تو آن ستارهٔ مسعود پرتوی که به است
ز استقامت دیگر نجوم رجعت تو
شود مقابلهٔ کوه و کاه اگر سنجد
محبت من مهجور با محبت تو
بلند تا نشود در غمت حکایت من
نهفته با دل خود میکنم شکایت تو
به طبع خویشت ازین بیش چون گذارم باز
که اقتضای جفا میکند طبیعت تو
به دوستی که سر خامهای رسان به مداد
ز دوستان چو رسد نامهای به حضرت تو
خوش آن که سوی وطن بیکمان توجه ما
کند عنان کشی توسن طبیعت تو
ز نقد جان صلهاش بخشد از اشارت من
به محتشم دهد ار قاصدی بشارت تو
بیا که کشت مرا آرزوی صحبت تو
تو راست دست بر آتش ز دور و نزدیکست
که من به خشک وتر آتش زنم ز فرقت تو
شبی به صفحهٔ دل مینگارم از وسواس
هزار بار به کلک خیال صورت تو
تو آن ستارهٔ مسعود پرتوی که به است
ز استقامت دیگر نجوم رجعت تو
شود مقابلهٔ کوه و کاه اگر سنجد
محبت من مهجور با محبت تو
بلند تا نشود در غمت حکایت من
نهفته با دل خود میکنم شکایت تو
به طبع خویشت ازین بیش چون گذارم باز
که اقتضای جفا میکند طبیعت تو
به دوستی که سر خامهای رسان به مداد
ز دوستان چو رسد نامهای به حضرت تو
خوش آن که سوی وطن بیکمان توجه ما
کند عنان کشی توسن طبیعت تو
ز نقد جان صلهاش بخشد از اشارت من
به محتشم دهد ار قاصدی بشارت تو
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.