هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از محتشم کاشانی است که در آن شاعر از درد عشق، دوری از معشوق، و رنجهای ناشی از این عشق سخن میگوید. او از وفاداری خود به معشوق، غم روزافزون، و احساس مجنونوار خود یاد میکند. همچنین، به مفاهیمی مانند مهر، غیور، و انتظار وصل اشاره دارد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و انتظار ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۴۳۶
گر شود ریش درون رخنه گر بیرونم
بنمایم به تو کز داغ نهانت چونم
هرچه دارم من مهجور ز عشقت بادا
روزی غیر به غیر از غم روز افزونم
وصلت ار خاصهٔ عاشق نبود روز جزا
لیلی از شوق زند نعره که من مجنونم
خونم آمیخته با مهر غیوری که اگر
بیند این واقعه در خواب بریزد خونم
دی به دشنام گذشت از من و امروز به خشم
از بدآموزی امروز بسی ممنونم
نامهای خواند و درید آن مه پرکار و برفت
دل به صد راز نهان ماندن آن مضمونم
محتشم در سخن این خسرویم بس که شده
خلعت آن قد موزون سخن موزونم
بنمایم به تو کز داغ نهانت چونم
هرچه دارم من مهجور ز عشقت بادا
روزی غیر به غیر از غم روز افزونم
وصلت ار خاصهٔ عاشق نبود روز جزا
لیلی از شوق زند نعره که من مجنونم
خونم آمیخته با مهر غیوری که اگر
بیند این واقعه در خواب بریزد خونم
دی به دشنام گذشت از من و امروز به خشم
از بدآموزی امروز بسی ممنونم
نامهای خواند و درید آن مه پرکار و برفت
دل به صد راز نهان ماندن آن مضمونم
محتشم در سخن این خسرویم بس که شده
خلعت آن قد موزون سخن موزونم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.