هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق یکطرفه و رنج‌های بی‌پایان خود می‌گوید. او سال‌ها در پی وصال معشوق دویده اما تلاش‌هایش بی‌ثمر بوده است. با وجود فداکاری‌های فراوان، معشوق به دیگران توجه نشان داده و شاعر احساس می‌کند همه تلاش‌هایش بیهوده بوده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و تجربیات سنگین عاشقانه ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال سنگین باشد و درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۴۳

سالها از پی وصل تو دویدم به عبث
بارها در ره هجر تو کشیدم به عبث

بس سخنها که به روی تو نگفتم ز حجاب
بس سخنها که برای تو شیندم به عبث

تا دهی جام حیاتی من نادان صدبار
شربت مرگ ز دست تو چشیدم به عبث

تو به دست دگران دامن خود دادی و من
دامن از جمله بتان بهر تو چیدم به عبث

من که آهن به یک افسانه همی‌کردم موم
صدفسون بر دل سخت تو دمیدم به عبث

گرد صدخانه به بوی تو دویدم ز جنون
جیب صد جامه ز دست تو دریدم به عبث

محتشم بادهٔ محنت ز کف ساقی عشق
تو چشیدی به غلط بنده کشیدم به عبث
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.