هوش مصنوعی: این شعر از محتشم کاشانی بیانگر دوستی و دشمنی شدید، عشق ناکام، رشک و حسادت، و دردهای عاطفی است. شاعر از دوستی بی‌حد و دشمنی بی‌شرح سخن می‌گوید و به عشق آشفته‌ای مانند مجنون و لیلی اشاره می‌کند. همچنین، از رنج‌های ناشی از رقابت و بیم از دست دادن معشوق می‌نویسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه، همراه با اشارات به حسادت و رنج‌های روحی، برای درک بهتر به بلوغ فکری و عاطفی نوجوانان و بزرگسالان نیاز دارد.

غزل شمارهٔ ۵۹

دوستم با تو به حدی که ز حد بیرونست
دشمنم نیز به نوعی که ز شرح افزون است

معنی دوستی از گفت و شنو مستغنی است
صورت دشمنی آن به که نگویم چونست

دامن عصمت گل چون دردا ز صحبت خار
اشک بلبل نتوان گفت چرا گلگونست

پای خسرو اگر از دست طمع در گل نیست
کوه کن تا کمر از گریه چرا در خونست

وادی رشک مقامیست که از بوالعجبی
لیلی آنجا به صد آشفتگی مجنون است

دارد از دست رقیبان دلی از بیم دو نیم
سگ لیلی که ز حی پیک ره هامون است

بوالهوس راست ز خوبان طمع بوس و کنار
ورنه عاشق به همین گفت و شنو ممنون است

ترسم آخر کندت عاشق و مفتون رقیب
فلک این نوع که بر رغم من محزون است

محتشم بشنو و در عذر جفاها مشنو
سخن او که یک افسانه و صد افسونست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.