هوش مصنوعی: شاعر در این متن از شکستن توبه، رها شدن از نام و ننگ، و پیوستن به عشق و مستی می‌گوید. او از خرقهٔ صوفیانه دوری کرده و به عشق و می‌نوشی روی آورده است. با دیدن آفتاب رخش معشوق، از شادی ذره‌وار برخاسته و به نور او پیوسته است. در پایان، از حالتی میان هستی و نیستی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به مستی و مفاهیم صوفیانه نیازمند درک بالاتری از ادبیات و فلسفه است.

غزل شمارهٔ ۱۸۹

ما دگرباره توبه بشکستیم
وز غم نام و ننگ وارستیم

خرقهٔ صوفیانه بدریدیم
کمر عاشقانه بر بستیم

در خرابات با می و معشوق
نفسی عاشقانه بنشستیم

از می لعل یار سرمستیم
وز دو چشمش خمار بشکستیم

شاید ار شور در جهان فگنیم
کر می لعل یار سر مستیم

چون بدیدیم آفتاب رخش
از طرب، ذره‌وار، بر جستیم

چنگ در دامن شعاع زدیم
تا بدان آفتاب پیوستیم

ذره بودیم، آفتاب شدیم
از عراقی چو مهر بگسستیم

این همه هست، خود نمی‌دانیم
کین زمان نیستیم یا هستیم؟
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.