هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوع عشق و فداکاری در راه معشوق می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که عاشق حاضر است هر رنج و سختی را تحمل کند و حتی جان خود را فدا کند. همچنین، از زیبایی و جذابیت معشوق و تأثیر آن بر عاشقان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۱۶۴

آن را که غم‌گسار تو باشی چه غم خورد
و آن را که جان توئی چه دریغ عدم خورد

شادی به روی آنکه به روی تو جام می
از دست غم ستاند و بر یاد غم خورد

بر درگه تو ناله کسی را رسد که او
چون کوس هرچه زخم بود بر شکم خورد

هرکس که پای داشت به عشق تو هر زمان
از دست روزگار دوال ستم خورد

عشق تو بر سر مه عشاق آب خورد
گر مرد اوست بر سر ابدال هم خورد

زلف تو کافری است که هر دم به تازگی
خون هزار کس خورد آنگه که کم خورد

عالم تو را و گوئی خاقانی آن ماست
او آن حریف نیست کز این گونه دم خورد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.