هوش مصنوعی: 
                                این شعر از درد هجران، مرگ نابهنگام، جفای زمانه و ناکامیهای عاشقانه سخن میگوید. شاعر از فرصتهای از دست رفته، بیوفایی یار و رنجهای روحی خود مینالد و به تلخیهای زندگی و ناپایداری دنیا اشاره میکند.
                                
                                                                رده سنی: 
                                16+
                                محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، مرگ و ناامیدی است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار بوده و ممکن است تأثیر عاطفی منفی داشته باشد.
                            
                        شمارهٔ ۲۱۳
                                                                                                                                            
                                                                            آوخ که یار برسر این ناتوان رسید
                                        
وقتی که از شکنجه هجران به جان رسید
                                                                                                                                                                                    
فرصت نیافت یار و به پایان شتافت عمر
مهلت نداد مرگ و اجل بی امان رسید
                                                                                                                                                                                    
جانان به پرسش آمد و جان گرم رفتن آه
خارم به دیده فصل بهارم خزان رسید
                                                                                                                                                                                    
پی کن به پهنه ی هوس ای دل رکاب عیش
حالی که وصل و هجر عنان بر عنان رسید
                                                                                                                                                                                    
از کینه ی چرخ وکاوش اختر به ما نرفت
چندان جفا که زان مه نامهربان رسید
                                                                                                                                                                                    
دل با نگاه اولش از کار شد مگر
یک تیر سهم سینه ی ما ز آن کمان رسید
                                                                                                                                                                                    
آن فتنه از زمانه بر اهل زمین نخاست
گر چشم او به فتنه آخر زمان رسید
                                                                                                                                                                                    
در فرقت تو ناله ام از گریه بازداشت
اقبال و بخت من بین که به دام فغان رسید
                                                                                                                                                                                    
سرها به از کفم چو صفایی به پای رفت
سودم ز شکوه چیست که چندین زیان رسید
                                                                                                                                    
                                                            وقتی که از شکنجه هجران به جان رسید
فرصت نیافت یار و به پایان شتافت عمر
مهلت نداد مرگ و اجل بی امان رسید
جانان به پرسش آمد و جان گرم رفتن آه
خارم به دیده فصل بهارم خزان رسید
پی کن به پهنه ی هوس ای دل رکاب عیش
حالی که وصل و هجر عنان بر عنان رسید
از کینه ی چرخ وکاوش اختر به ما نرفت
چندان جفا که زان مه نامهربان رسید
دل با نگاه اولش از کار شد مگر
یک تیر سهم سینه ی ما ز آن کمان رسید
آن فتنه از زمانه بر اهل زمین نخاست
گر چشم او به فتنه آخر زمان رسید
در فرقت تو ناله ام از گریه بازداشت
اقبال و بخت من بین که به دام فغان رسید
سرها به از کفم چو صفایی به پای رفت
سودم ز شکوه چیست که چندین زیان رسید
                                    وزن:  مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
                                
                                                                                        
                                    قالب:  غزل
                                
                                                                                        
                                    تعداد ابیات:  ۹                                
                            
                                                            
                            
                                                        
                            
                                این گوهر را بشنوید
                            
                            
                                                        این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
                            گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۲
                        
                    
                                                    
                        
                            گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۴
                        
                    
                                
            
                            نظرها و حاشیه ها
                        
                        
                        شما نخستین حاشیه را بنویسید.
                                                                     
                                         
                                         
                                         
                                         
                         
                        