هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج عشق نافرجام و دل‌شکستگی سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی یار و رنج‌های دل خود می‌نالد و بیان می‌کند که چگونه عشق و دل‌بستگی به دیگری، آرامش را از او گرفته است. او از غم روزگار و بی‌قراری دلش شکایت دارد و در نهایت، به می پناه می‌برد تا شاید سبک‌باری دلش را تسکین دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دل‌شکستگی و غم وجودی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۸۹

باور کس نشود قصه ی بیماری دل
تا گرفتار نگردد به گرفتاری دل

یار بی رحم و به جان من ز گرفتاری دل
کیست یاران که در این حال کند یاری دل

من و دل زار چنانیم که شب ها نکنند
مردم از زاری من خواب من از زاری دل

دل من روز نیاساید از این چشم پرآب
چشم من شب نکند خواب ز بیداری دل

دل گرانم ز غم دهر بیاور ساقی
قدحی چند می از بهر سبکباری دل

بسکه در زلف تو دلهای پریشان جمعست
شانه را راه در آن نیست ز بسیاری دل

چون نگه دارم از آن رشک پری دل که رفیق
پیش او حد بشر نیست نگهداری دل
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.