هوش مصنوعی:
در این متن، یک جنگجوی شجاع و خسته از نبرد، در حالی که تشنه است، از دشمنان خود آب میخواهد تا عطش خود را برطرف کند. یکی از دشمنان به نام طوعه، با وجود دشمنی، به او آب شیرین میدهد. جنگجو آب را مینوشد، اما به دلیل جراحاتش، آب با خون او مخلوط میشود و او آن را بر زمین میریزد. سپس، با وجود تشنگی و درد، دوباره به نبرد بازمیگردد و با شجاعت به دشمنان حمله میکند و بسیاری را شکست میدهد.
رده سنی:
14+
متن دارای صحنههای جنگ و خشونت است که ممکن است برای کودکان مناسب نباشد. همچنین، مفاهیم عمیقتری مانند ایثار، شجاعت و اخلاق در جنگ وجود دارد که درک آنها برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است.
بخش ۵۶ - ذکر آب خواستن جناب مسلم و آب آوردن طوعه و ریختن دندانهای آن حضرت درجام آب
زبس خسته بدآن ستوده نژاد
دمی پشت مردی به دیوار داد
که لختی بر آساید از کارزار
وزان پس به دشمن کند کار زار
تن خویش بی توش دید ازعطش
شدش زعفرانی رخ لاله وش
از آن بدگهر دشمنان خواست آب
که بنشاند ازدل بدان التهاب
مگر طوعه دربام کاشانه بود
شنید این و آمد ز بالا فرود
یکی جام پر ز آب شیرین گوار
بیاورد نزدیک آن شهسوار
دلاور ستد آب تا نوشدا
وزان پس به رزم سپه کوشدا
چو لعل لبش سود برجام آب
زخون آب شد همچو یا قوت ناب
به لعل اندرش عقد گوهر گسیخت
درآن آب آلوده با خون بریخت
شکیبا شد و با دل دردناک
فرو ریخت آن آب خونین به خاک
همانا بدآگه که سطان دین
شود تشنه لب کشته ی تیغ کین
همی خواست چون شاه خود زین جهان
رود تشنه لب سوی باغ جنان
نخورد آب و لب تشنه ازجان گذشت
دگر باره سرگرم پیکار گشت
چو شیر یله آن یل نامدار
بزد بر صف لشگر نابکار
چو شمشیر او سرگرایی گرفت
تن از سر سراز تن جدایی گرفت
سر دشمنان شد چو برگ رزان
دم تیغ او تند باد خزان
چو بیچاره شد پور اشعث زجنگ
به رزم سپهبد شدش کار تنگ
دمی پشت مردی به دیوار داد
که لختی بر آساید از کارزار
وزان پس به دشمن کند کار زار
تن خویش بی توش دید ازعطش
شدش زعفرانی رخ لاله وش
از آن بدگهر دشمنان خواست آب
که بنشاند ازدل بدان التهاب
مگر طوعه دربام کاشانه بود
شنید این و آمد ز بالا فرود
یکی جام پر ز آب شیرین گوار
بیاورد نزدیک آن شهسوار
دلاور ستد آب تا نوشدا
وزان پس به رزم سپه کوشدا
چو لعل لبش سود برجام آب
زخون آب شد همچو یا قوت ناب
به لعل اندرش عقد گوهر گسیخت
درآن آب آلوده با خون بریخت
شکیبا شد و با دل دردناک
فرو ریخت آن آب خونین به خاک
همانا بدآگه که سطان دین
شود تشنه لب کشته ی تیغ کین
همی خواست چون شاه خود زین جهان
رود تشنه لب سوی باغ جنان
نخورد آب و لب تشنه ازجان گذشت
دگر باره سرگرم پیکار گشت
چو شیر یله آن یل نامدار
بزد بر صف لشگر نابکار
چو شمشیر او سرگرایی گرفت
تن از سر سراز تن جدایی گرفت
سر دشمنان شد چو برگ رزان
دم تیغ او تند باد خزان
چو بیچاره شد پور اشعث زجنگ
به رزم سپهبد شدش کار تنگ
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۵۵ - زخم زدند بکربن حمران بر دهان و لب جناب مسلم و کشتن آن بزرگوار اورا
گوهر بعدی:بخش ۵۷ - امان دادن محمد بن اشعث جناب مسلم را و نپذیرفتن آن حضرت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.