هوش مصنوعی: 
                                شاعر در این متن از آرزوی بیان درد دل و شنیدن پاسخی مناسب سخن میگوید. او امیدوار است روزی با یار خود باشد و تمام شب را با او بگذراند. همچنین، از بیگناهی خود دفاع میکند و اشاره میکند که شاید هیچ کاری نکرده و حرفی نزده باشد. در پایان، با استفاده از تشبیههای زیبا، از رنجهای خود میگوید.
                                
                                                                رده سنی: 
                                16+
                                این متن دارای مفاهیم عاطفی و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از تشبیهها و استعارههای ادبی نیاز به درک بالاتری از زبان و ادبیات دارد.
                            
                        شمارهٔ ۱۳۱
                                                                                                                                            
                                                                            خوش آنکه از غم دل، حرفیش گفته باشم؛
                                        
حرفیش گفته باشم، حرفی شنفته باشم
                                                                                                                                                                                    
خواهم ز بخت بیدار، روز و شبی که با یار
تا شب نشسته باشم، تا روز خفته باشم
                                                                                                                                                                                    
چون میکشیم باری، جرمم بپرس؛ شاید
کاری نکرده باشم، حرفی نگفته باشم
                                                                                                                                                                                    
چون سرمه ی سلیمان، آذر کشم بدیده
زان آستان بمژگان گردی که رفته باشم
                                                                                                                                    
                                                            حرفیش گفته باشم، حرفی شنفته باشم
خواهم ز بخت بیدار، روز و شبی که با یار
تا شب نشسته باشم، تا روز خفته باشم
چون میکشیم باری، جرمم بپرس؛ شاید
کاری نکرده باشم، حرفی نگفته باشم
چون سرمه ی سلیمان، آذر کشم بدیده
زان آستان بمژگان گردی که رفته باشم
                                    وزن:  مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
                                
                                                                                        
                                    قالب:  غزل
                                
                                                                                        
                                    تعداد ابیات:  ۴                                
                            
                                                            
                            
                                                        
                            
                                این گوهر را بشنوید
                            
                            
                                                        این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
                            گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰
                        
                    
                                                    
                        
                            گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲
                        
                    
                                
            
                            نظرها و حاشیه ها
                        
                        
                        شما نخستین حاشیه را بنویسید.
                                                                     
                                         
                                         
                                         
                                         
                         
                        