هوش مصنوعی: این متن شعری است که به انتقاد از دنیاپرستی، طمع و بی‌عدالتی می‌پردازد. شاعر از انسان‌ها می‌خواهد که به جای جمع‌آوری ثروت و تفاخر، به فکر آخرت و عدالت باشند. او به بی‌فایده بودن ثروت اندوزی و ظلم به دیگران اشاره می‌کند و از خواننده می‌خواهد که به جای این کارها، به فکر بهبود زندگی خود و دیگران باشد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و انتقادی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ، عدالت و ظلم نیاز به بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۸۱۹

خواجه تا چند حساب زر و دینار کنی
سود و سرمایهٔ دین بر سر بازار کنی

شب عمرت بشد و صبح اجل نزدیک است
خویشتن را گه آن نیست که بیدار کنی

چیست این عجب و تفاخر به جهان ساکن باش
چند با صد من و من سیم و زر اظهار کنی

پنج روزی همه کامی ز جهان حاصل گیر
عاقبت هم سر پر کبر نگونسار کنی

آن نه کام است که ناکام بجا بگذری
وان نه برگ است که بر جان خودش بار کنی

جمع تو بار گنه باشد و دیوان سیاه
نه هم آخر تو خوشی نام سیه بار کنی

چون همی دانی کت خانه لحد خواهد بود
خانه را نقش چرا بر در و دیوار کنی

سهو کارا به تک خاک همی باید خفت
طاق و ایوان به چه تا گنبد دوار کنی

مرگ در پیش و حساب از پس و دوزخ در راه
به چه شادی خرفا خندهٔ بسیار کنی

تو که بر روبه مسکین بدری پوست چو سگ
عنکبوتانه کجا پردهٔ احرار کنی

این همه دانی و کارت همه بی وجه بود
خود ستم کم کن اگر منع ستمکار کنی

به فصاحت ببری گوی ز میدان سخن
لیک خود را به ستم بیهده رهوار کنی

خویش و همسایهٔ تو گرسنه وز پر طمعی
نفروشی به کسی غله در انبار کنی

جامه در تنگ و دلت تنگ و در اندیشهٔ آن
تا دگر ره ز کجا جامه و دستار کنی

بر ضعیفان نکنی رحم به یک قرص جوین
وانگه از ناز به مرغ و بره پروار کنی

مستراحی است جهان و اهل جهان کناسند
به تعزز سزد ار در همه نظار کنی

نافه داری بر هر خشک دمانی مگشا
اول آن به که طلبکاری عطار کنی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.