هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است که هجران و اندوه او را به شادمانی و عشق جاودان تبدیل می‌کند. شاعر از عشق به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی یک لحظه دوری از او، زندگی را بی‌معنا می‌کند. او حاضر است همه‌چیز را فدای معشوق کند و معتقد است که جمال معشوق آن‌قدر پنهان است که تنها خودش می‌تواند آن را ببیند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۸۱۱

ای هجر تو وصل جاودانی
واندوه تو عین شادمانی

در عشق تو نیم ذره حسرت
خوشتر ز حیات جاودانی

بی یاد حضور تو زمانی
کفر است حدیث زندگانی

صد جان و هزار جان نثارت
آن لحظه که از درم برانی

کار دو جهان من برآید
گر یک نفسم به خویش خوانی

با خوندان و راندنم چه کار است
خواه این کن و خواه آن تو دانی

گر قهر کنی سزای آنم
ور لطف کنی برای آنی

صد دل باید به هر زمانم
تا تو ببری به دلستانی

گر بر فکنی نقاب از روی
جبریل سزد به جان‌فشانی

کس نتواند جمال تو دید
زیرا که ز دیده بس نهانی

نی نی که به جز تو کس نبیند
چون جمله تویی بدین عیانی

در عشق تو گر بمرد عطار
شد زندهٔ دایم از معانی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.