هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از درد فراق و دوری از معشوق شکایت می‌کند و از عشق بی‌کران و بی‌نهایت او سخن می‌گوید. شاعر معشوق را به عنوان گنجی بی‌کران و گوهری نایاب توصیف می‌کند که در دل او پنهان شده است. او از حیرت و درماندگی عاشقان در برابر عشق معشوق سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به عاشقان تشنه، شراب عشق بچشاند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۸۱۰

ز سگان کویت ای جان که دهد مرا نشانی
که ندیدم از تو بوی و گذشت زندگانی

دل من نشان کویت ز جهان بجست عمری
که خبر نبود دل را که تو در میان جانی

ز غمت چو مرغ بسمل شب و روز می‌طپیدم
چو به لب رسید جانم پس ازین دگر تو دانی

به عتاب گفته بودی که بر آتشت نشانم
چو مرا بسوخت عشقت چه بر آتشم نشانی

همه بندها گشادی به طریق دلفریبی
همه دست‌ها ببستی به کمال دلستانی

تو چه گنجی آخر ای جان که به کون در نگنجی
تو چه گوهری که در دل شده‌ای بدین نهانی

دو جهان پُر از گهر شد ز فروغ تو ولیکن
به تو کی توان رسیدن که تو گنج بی‌کرانی

همه عاشقان عالم همه مفلسان عاشق
ز تو مانده‌اند حیران که به هیچ می‌نمانی

چو به سرکشی در آیی همه سروران دین را
ز سر نیازمندی چو قلم به سر دوانی

دل تشنگان عاشق ز غم تو سوخت در بر
چه شود اگر شرابی بر تشنگان رسانی

اگر از پی تو عطار اثر وصال یابد
دو جهان به سر برآرد ز جواهر معانی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.