هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق و اهمیت آن در زندگی انسان می‌پردازد. عشق به عنوان نیرویی توصیف شده که انسان را از خود جدا می‌کند و به او هویت جدیدی می‌بخشد. عشق واقعی چیزی فراتر از نوشته‌ها و کلمات است و مانند دریایی است که انسان را در خود غرق می‌کند. همچنین، متن به این نکته اشاره می‌کند که بدون درک و تجربه عشق، زندگی بی‌معناست.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جدایی از خود و غرق شدن در عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۴۵۵

عشق جانی داد و بستد والسلام
چند گویی آخر از خود والسلام

تو چنان انگار کاندر راه عشق
یک نفس بود این شد آمد والسلام

شیشه‌ای اندر دمید استاد کار
بعد از آنش بر زمین زد والسلام

گر تو اینجا ره بری با اصل کار
رو که نبود چون تو بخرد والسلام

ور بماند جان تو دربند خویش
جان تو نانی نیرزد والسلام

خلق را چون نیست بویی زین حدیث
از یکی درگیر تا صد والسلام

هر که را این ذوق نبود مرده‌ای است
گر همه نیک است و گر بد والسلام

عشق باید کز تو بستاند تورا
چون تورا از خویش بستد والسلام

عشق نبود آن که بنویسد قلم
وانچه برخوانی ز کاغذ والسلام

عشق دریایی است چون غرقت کند
آن زمان عشق از تو زیبد والسلام

ناخوشت می‌آید اما چون کنم
عشق نبود در خوش آمد والسلام

جان عطار از سپاه سر عشق
در دو عالم شد سپهبد والسلام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.