هوش مصنوعی: 
                                این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از بیقراری خود در فراق معشوق، تشنگی روحش برای وصال، و خاکساریاش در راه عشق میگوید. او معشوق را به گل در گلستان تشبیه میکند و خود را هزاران بنده در خدمت او میداند. همچنین، شاعر از سرمستی ناشی از عشق و گذر عمر در این حالت سخن میگوید.
                                
                                                                رده سنی: 
                                16+
                                محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
                            
                        شمارهٔ ۹۰۷
                                                                                                                                            
                                                                            قرار برد ز دل زلف بی قرار توأم
                                        
نظر به حال جهان کن که بی قرار توأم
                                                                                                                                                                                    
ز تشنگی به لب آمد عزیز جان چه کنم
که در فراق لب لعل آبدار توأم
                                                                                                                                                                                    
اگر چو سرو روان سرکشی ز ما چه عجب
از آن که در ره عشق تو خاکسار توأم
                                                                                                                                                                                    
ز جور دشمنم ای دوست جان رسید به لب
به غور من برس ای جان چو دوستدار توأم
                                                                                                                                                                                    
هزار بنده بود بهتر از منت لیکن
تویی چو گل به گلستان و من هزار توأم
                                                                                                                                                                                    
شبی به روی تو تشبیه کرده ام مه را
خجالتیم از آن هست و شرمسار توأم
                                                                                                                                                                                    
ز باده ی لب لعل تو بوده ام سرمست
گذشت عمر و هنوز آنکه در خمار توأم
                                                                                                                                    
                                                            نظر به حال جهان کن که بی قرار توأم
ز تشنگی به لب آمد عزیز جان چه کنم
که در فراق لب لعل آبدار توأم
اگر چو سرو روان سرکشی ز ما چه عجب
از آن که در ره عشق تو خاکسار توأم
ز جور دشمنم ای دوست جان رسید به لب
به غور من برس ای جان چو دوستدار توأم
هزار بنده بود بهتر از منت لیکن
تویی چو گل به گلستان و من هزار توأم
شبی به روی تو تشبیه کرده ام مه را
خجالتیم از آن هست و شرمسار توأم
ز باده ی لب لعل تو بوده ام سرمست
گذشت عمر و هنوز آنکه در خمار توأم
                                    وزن:  مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
                                
                                                                                        
                                    قالب:  غزل
                                
                                                                                        
                                    تعداد ابیات:  ۷                                
                            
                                                            
                            
                                                        
                            
                                این گوهر را بشنوید
                            
                            
                                                        این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
                            گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۶
                        
                    
                                                    
                        
                            گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۸
                        
                    
                                
            
                            نظرها و حاشیه ها
                        
                        
                        شما نخستین حاشیه را بنویسید.
                                                                     
                                         
                                         
                                         
                                         
                         
                        