هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عطار نیشابوری است که در آن شاعر از عشق و شوق به معشوق الهی سخن می‌گوید. او از درد و رنج عشق لذت می‌برد و وجود معشوق را تنها مایه آرامش خود می‌داند. شاعر از فناپذیری دنیا و جاودانگی معشوق سخن می‌گوید و خود را در دریای عشق غرق شده می‌بیند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشق الهی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۷۱

در سرم از عشقت این سودا خوش است
در دلم از شوقت این غوغا خوش است

من درون پرده جان می‌پرورم
گر برون جان می کند اعدا خوش است

چون جمالت برنتابد هیچ چشم
جملهٔ آفاق نابینا خوش است

همچو چرخ از شوق تو در هر دو کون
هر که در خون می‌نگردد ناخوش است

بندگی را پیش یک بند قبات
صد کمر بر بسته بر جوزا خوش است

جان فشان از خندهٔ جان‌پرورت
زاهد خلوت نشین رسوا خوش است

گر زبانم گنگ شد در وصف تو
اشک خون آلود من گویا خوش است

چون تو خونین می‌کنی دل در برم
گرچه دل می‌سوزدم اما خوش است

این جهان فانی است گر آن هم بود
تو بسی، مه این مه آن یکتا خوش است

گر نباشد هر دو عالم گو مباش
تو تمامی با توام تنها خوش است

ماه‌رویا سیرم اینجا از وجود
بی وجودم گر بری آنجا خوش است

پرده از رخ برفکن تا گم شوم
کان تماشا بی وجود ما خوش است

الحق آنجا کآفتاب روی توست
صد هزاران بی سر و بی پا خوش است

صد جهان بر جان و بر دل تا ابد
والهٔ آن طلعت زیبا خوش است

پرتو خورشید چون صحرا شود
ذرهٔ سرگشته ناپروا خوش است

چون تو پیدا آمدی چون آفتاب
گر شدم چون سایه ناپیدا خوش است

از درون چاه جسمم دل گرفت
قصد صحرا می‌کنم صحرا خوش است

دی اگر چون قطره‌ای بودم ضعیف
این زمان دریا شدم دریا خوش است

وای عجب تا غرق این دریا شدم
بانگ می‌دارم که استسقا خوش است

غرق دریا تشنه می‌میرم مدام
این چه سودایی است این سودا خوش است

ز اشتیاقت روز و شب عطار را
دیده پر خون و دلی شیدا خوش است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.