هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از زیبایی معشوق، درد عشق، و امید به رهایی سخن می‌گوید. شاعر از تشبیهات زیبا مانند جمال معشوق به نگین، زلف او به دام، و دل‌سوختگی به دریا استفاده کرده است. همچنین، مفاهیمی مانند صبر در برابر رنج عشق و امید به روشنایی پس از تاریکی بیان شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از واژه‌ها و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۶۱۷

سوار شو که جمالت یکی شود
خوش آب و رنگ شود چون نگین سوار شود

ز تار زلف دل ما به دام شانه فتاد
که مرغ رشته به پا صید شاخسار شود

به دلخراشی هر خار بایدم تن داد
مرا که نکهت گب بر دماغ بار شود

کسی که سرکشی از چشم مردمش انداخت
به دیده جای بیابد اگر غبار شود

زسوز عشق، مددجوا که عقدهٔ دل را
اگر گداخته شد بحر بی کنار شود

چو غنچه خندهٔ مستی بزیر لب دارد
دلی که سرخوش پیمانهٔ بهار شود

نشان آبله افزود حسن روی ترا
که چون ستاره شود مه یکی هزار شود

زتیره روزیم امیدها بود جویا
رخ سمر ز نقاب شب آشکار شود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.