هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از جایگاه خود در رابطه با معشوق یا خداوند سخن می‌گوید. او خود را خاکسار و خدمتگزار معشوق می‌داند و از افتخار خدمت و نزدیکی به او یاد می‌کند. شاعر از روزهایی می‌گوید که در حضور معشوق بود و اکنون دیگران جای او را گرفته‌اند. همچنین، او از رازداری و وفاداری خود سخن می‌گوید و از حسادت و ناکامی‌های خود در عشق می‌نالد.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده در شعر، برای مخاطبان زیر 15 سال ممکن است دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۴۱

هرکه افتاد ز پا، خاک نشین من بودم
هرکه آمد به زمین، نقش زمین من بودم

شوق، سرخیل صف اهل نیازم کرده ست
سجده ای هرکه ترا کرد، جبین من بودم

راز خود کرد وصیت همه با من مجنون
بر سر او نفس بازپسین من بودم

آستان بوس رکاب تو که را قدرت بود
با تو آن روز که همخانه ی زین من بودم

این زمان غیر من آنجا همه کس ره دارد
یاد روزی که در آن بزم، همین من بودم

سعی من کردم و شد وصل نصیب دشمن
دیگری صید تو کرد و به کمین من بودم

هر کف خاک، به جولانگه شه می گوید
پیش ازین پادشه روی زمین من بودم

در چمن بود قیامت ز فغان دوش سلیم
بلبلان را چه گنه، باعث این من بودم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.