هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و دلدادگی به معشوقی ترسا (مسیحی) سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دین و دل خود را به او داده است. او از بندگی و عشق خود به معشوق فخر می‌کند و از هجران و فراق او رنج می‌برد. شاعر خود را مانند کوهی استوار در عشق می‌داند، اما هجران معشوق او را مانند کاهی در باد بی‌پناه کرده است.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

شمارهٔ ۷۹۵

بکفر زلف آن ترسا بچه تا دین و دل دادم
صلیب رشته تسبیح زاهد رفته از یادم

مرا زاین بستگی بس فخر بر آزادگان باشد
مباد آندم که بگشاید زرحمت پای صیادم

نیم خسرو که گر شیرین نباشد شکری جویم
مقیم بیستون عشق پابرجای فرهادم

زآب دیده آتش زد بخاکم بخت وارونم
شدم چون کوه و هجر تو چو کاهی داد بر بادم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.