تو هم بنویس! مجموعه خودت رو بساز! افزودن مجموعه جدید

۴

آنچه آمد بر سرم دل کرد، دل

وایِ دل ایوایِ دل، پُر درد، دل


کاش آنروزی که رویت دیده بود

فکر این ایّام را میکرد، دل


ارغوانی گونه ام را در شباب

کرد از هجرش خزانِ زرد، دل


ایعجب رخ زرد و پائیزی لقاست

خونجگر، خونین کفن، چون وَرد، دل


کوه راسخ بود لیکن از فراق

سوده گشت و شد بسان گرد، دل


گرچه نامردان مرادش را نداد

رسم مردی کی گذارد، مرد دل؟


گرچه هجرش آتش افزونی کند

از رُخش بیند سلامٌ بَرْد، دل


گر بها نَدْهَد به این اشکِ غمین

وایِ دل ایوایِ دل، پُر درد، دل

این نوشته را بشنوید

این نوشته را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط نوشته با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.