تو هم بنویس! مجموعه خودت رو بساز! افزودن مجموعه جدید

اَلا ای شمس والای کبیرم

مران این ذره را گرچه صغیرم


اگر قِسمَم بُوَد از حضرت دوست

قَسَم خوردم که جز پیشت نمیرم


مرا جز تو نباشد یار جانی

بجز تو یار دیگر من نگیرم


تو شاه وصلی و من مفلس هجر

ز اِفلاسم نگارا سر به زیرم


تو چون مهری و گرمای تموزی

و من چون سایه ای یا زمهریرم


چو سایه من همان نقش زمینم

تو شمسِ مشرقِ آفاقْ گیرم


چنان مست و غزل خوانم ز عشقت

که از شادی نگنجم در ضمیرم


برو زاهد مخوان افسانه ما را

کزین افسانه ها یکباره سیرم


ز اَصنام دل انگیز دو عالم

بجویم روی یار دلپذیرم


تو و دار فنا و  ملک فانی

مرا و خاتم جاه امیرم

این نوشته را بشنوید

این نوشته را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط نوشته با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.