تو هم بنویس! مجموعه خودت رو بساز! افزودن مجموعه جدید

قصیده ۱


خونین کفنان، عرصه پیکار چو دیدند

بر قامت خود پیرهن عشق دریدند


چوگان شهادت چو بدیدند به میدان

با گوی دل و جان و سر خویش رسیدند


دیدند جهان تیره و تاریک ز ظلّام

خورشید صفت تیغ به ظُلْمات کشیدند


لعل دل خود در کف ایثار گرفتند

تا امر جهاد از لب دُربار شنیدند


جان را چو مطاعی سر بازار رساندند

رضوان و جنان را همه یکباره خریدند


تا چشم فلک بوده و تا گوش جهانست

اینگونه وفا را نشنیدند و ندیدند


تا موج بلا بر سر دین اوج نگیرد

طوفان شده در پهنهء پیکار طپیدند


با همّت خود قامت دین راست نمودند

از بار محن گرچه سرانجام خمیدند


محمود بُوَد جمله به سرلوحهء یزدان

زیرا همه قربانی قرآن مجیدند


در شرق شهادت همه چون مِهر سمایند

تا شام ابد بر همه آفاق نویدند


گر خود شه ارشاد و مرادند عجب نیست

بر مرشد و بر خانقه عشق مریدند


باقی به فنا را غم جان نیست به گیتی

جانانه به جان زانکه به ایثار گزیدند


صد داغ محنْ بر دل آلاله نهان ماند

بس خرمنی از لاله به گلزار که چیدند


بر خاتم ِ دینْ نقش ِ مرا با خطِ جاويد

جاءَ الْحَق و باطلْ زَهَقوا را بکشیدند



این نوشته را بشنوید

این نوشته را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط نوشته با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.