عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۹۵
گذشت عمر و دل از شعر و عاشقی بگذشت
حدیث زلف دراز بتان نشد کوتاه
ز شعر و مشق جنون با وجود موی سفید
هنوز نامه اعمال میکنیم سیاه
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۹
بر تخت عافیت دل من پادشاه بود
تا کرد شاه عشق تو در جان سرایتی
در ملک دل چو عرصه شطرنج فتنهاست
غوغا بود دو پادشه اندر ولایتی
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۱۷
خار خاری که بجان ریشه زد از عشق گلی
کی بقطع نظری از هوش وی برهی
صدره از وی ببری سر زند از دل دگرت
تارگ و ریشه اش از جان نکنی کی برهی
اهلی شیرازی : تواریخ
شماره ۲۲ - تاریخ وفات خواجه کمال
آن کز غم او شمع چگل میسوزد
رفت و دل خلق متصل میسوزد
فریاد که بهر سال تاریخ وفات
بی خواجه کمال جان و دل میسوزد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶
گر درد دل از غم حبیب است مرا
غم نیست که هم غمش طبیب است مرا
از فخر جهانیان مرا عار بود
گر فقر محمدی نصیب است مرا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
تا بلبل خویش یار گفتست مرا
با سنگدلان گفت و شنفتست مرا
هر شام به داغ تازه ای می سوزم
هر روز ز نو گلی شکفت است مرا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
ای مرغ چمن که کار عشقست ترا
مقصود ز حسن یار عشق است ترا
با هر گل این باغ هزارت عشقست
عشق است ترا هزار عشق است ترا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶
ای رفته و در دام بلا هشته مرا
آتش زده در کشته و ناکشته مرا
کی رشته ی عافیت به دست آرم باز
کز زلف تو گم شدست سررشته مرا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
عذرا به جفا اگر کشد وامق را
جان نیست دریغ عاشق صادق را
گو یار ز عاشقان وفا جوی به سر
کان خود به سر نیزه بود عاشق را
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰
هرچند ز غصه دل فکار است مرا
وز آتش دل دو دیده زار است مرا
در عشق کباب خام سوزست دلم
تا پخته شوم هنوز کار است مرا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
چون نافه از آن سرم فرو رفته به جیب
تا بوی تو را بشنوم از عالم غیب
عیبم مکن از بی‌هنری کآهوی چین
از عین هنر شهره ی شهر است به عیب
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹
خورشید سپهر بی زوالی عشق است
مرغ چمن خجسته فالی عشق است
عشق آن نبود که همچو بلبل نالی
هر گه که بمیری و ننالی عشق است
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲
آبی ز دم مسیح یارت شده است
بخشیدن جان همیشه کارت شده است
جان بخشش توست گر فدای تو کنم
هم گوهر گنج خود نثارت شده است
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳
هر دل که اسیر محنت اوست خوشست
هر سر که غبار آن سر کوست خوشست
از دوست به ناوک غم آزرده مشو
خوش باش که هر چه آید از دوست خوشست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴
هر کس که ملامتی سرانجام وی است
از داغ محبت دلارام وی است
در سلسله محبت آموخته ایم
دیوانگی که عاشقی نام وی است
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹
دل مست بتان ز صورت چون مه اوست
دریاب سخن که نکته ای در ته اوست
بر روزن هر که نور آن خورشیدست
چون ذره دل اهل نظر همره اوست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰
صیادوشی که دام دل مجلس اوست
خوش مرغ دلی که آن پری مونس اوست
گر برج کبوتران پر از فتنه بود
صد فتنه به کنج برج هر نرگس اوست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴
ما را سوی معشوق اگر میل و هواست
معشوق به صد هزار دل عاشق ماست
کاه از سبکی نگه ندارد خود را
ور نی کشش محبت از کاه‌رُباست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶
گر رند خراباتی و گر خلوتی است
خواهان منند و عشق من شهرتی است
کس نیست که نیست داغ مهری به دلش
داغ دل من ستاره ی‌ محنتی است
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷
هر چند که فتنه در جهان عشق انداخت
بی شمع رخت ز سوز دل کس نگداخت
بی حسن تو ساده بود لوح دو جهان
عشق اینهمه کارخانه از حسن تو ساخت