سوره فتح دعای نصر دعای توسل
عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۱۳
برو به گوهر
تا دل بی تاب من گرم طلب گردیده است
خار صحرای ملامت موی آتش‌دیده است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۱۶
برو به گوهر
آب حیوان با لب لعل تو خون مرده ای است
پیش تمکین تو حیرت آهوی رم خورده ای است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۳۲
برو به گوهر
هر سر موی تو در کاوش دل مژگان است
خط ریحان تو گیرنده تر از قرآن است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۳۵
برو به گوهر
رگ جان من و آن زلف به هم پیوسته است
پیچ و تاب من و آن سلسله با هم بسته است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۳۶
برو به گوهر
دل دگربار در آن زلف دو تا افتاده است
چشم بد دور که بسیار بجا افتاده است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۴۰
برو به گوهر
گر چه رخسار ترا آب طراوت کم نیست
اثر گریه ما هیچ کم از شبنم نیست
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۵۵
برو به گوهر
یعقوب از فروغ جمال تو چشم باخت
یوسف تمام پیرهن خود فتیله ساخت
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۶۰
برو به گوهر
ای شانه زلف و کاکل دلدار نازک است
باریک شو که رشته این کار نازک است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۶۸
برو به گوهر
چشمم ز پهلوی دل دیوانه پر شده است
از دست شیشه ام دل پیمانه پر شده است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۷۷
برو به گوهر
از تراش آن خط مشکین جلوه زان رخسار کرد
آب تیغ این سبزه خوابیده را بیدار کرد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۸۱
برو به گوهر
دانه خال تو خون از چشم صیاد آورد
این سپند شوخ آتش را به فریاد آورد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۹۰
برو به گوهر
تا نقاب از رخ برافکنده است در مشکین پرند
چشم مجمر آب آورده است از دود سپند
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۱۳
برو به گوهر
چنین از می گر آن سیب زنخدان لاله گون گردد
سرانگشت سهیل از زخم دندان جوی خون گردد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۲۱
برو به گوهر
ز بس اندیشه سرو از قامت آن دلربا دارد
ز طوق قمریان دایم ز ره زیر قبا دارد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۲۵
برو به گوهر
به ظاهر چین در ابرو گرچه آن نازآفرین دارد
به قدر بند نی تنگ شکر در آستین دارد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۲۶
برو به گوهر
نهان در پرده هر موی من آه آتشین دارد
رگ ابر بهاران برق را در آستین دارد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۳۴
برو به گوهر
رخسار او مقید زلف بلند نیست
این صید پیشه را نظری با کمند نیست
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۳۵
برو به گوهر
ما را شکایت از سخن تلخ یار نیست
این گوشمال هیچ کم از گوشوار نیست
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۳۶
برو به گوهر
ما را کنار و بوس توقع ز یار نیست
دریای بی قراری ما را کنار نیست
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۳۹
برو به گوهر
گفتی نمی توان ز لب دلستان گذشت
گر بگذری ز وادی جان می توان گذشت