عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۵۹
بوالحسن عشق است وعقل آمد حسن
هر دو معنی گفتمت در یک سخن
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۶۱
بی شما عمر ما شده بر باد
عمر ما رفت عمر یاران باد
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۶۳
بی ‌رنگ به نیرنگ ترا رنگی داد
خوش باش که او داده خود نستاند
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۶۴
بی مظاهر ظهور مظهر نیست
گر چه در عقل هست ظاهر نیست
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۶۵
بی واسطه این علم گر آموخته‌ای
گنجی ز معانی خوش اندوخته‌ای
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۷۲
تا تو خود را تمام نشناسی
خواجه را از غلام نشناسی
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۷۴
تافته خوش آفتابی بر همه
گر ببیند ور نبیند بر همه
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۷۸
تن فدا کن که در جهان سخن
جان شود زنده چون بمیرد تن
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۸۳
جسم و جان است همچو آب و حباب
نظری کن به عین ما دریاب
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۹۲
چون که پر داد مرغ جان را باز
لاجرم می کند چنین پرواز
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۰۱
خواجه‌ای دیدم که می آید ز کیچ
گرچه کیچی بود با ما بود کیچ
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۰۲
خوش آب حیاتی است روان از نفس ما
از همدم ما جو نفس همدم ما را
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۰۸
در جهانی که عقل و ایمان است
مردن جسم و زادن جان است
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۰
در حضرت او وحدت و کثرت دریاب
در موج و حباب می‌ نگر یعنی آب
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۱
در حقیقت بنده و سیّد یکی است
گر تو را شک هست ما را بی شکی است
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۲۰
در فنا رفت و در بقا آسود
گر چه گفتند بود هیچ نبود
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۲۳
در مظاهر آنچنان پیدا نمود
در همه آئینه‌ای ما را نمود
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۲۶
در وحدت اگر کثرت ما محو شود
دریا ماند نه موج ماند نه حباب
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۳۳
دیدهٔ ما چو نور او بیند
هر چه بیند همه نکو بیند
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۳۴
ذاتی و چه ذات ، ذات موصوف من است
شک نیست که این ظهور موقوف من است